بهشت و جهنم و اهمیت همکاری
روزي فرشته اي به كنار تخت خواب مردي آمد و او را بيدار كرد و گفت :(با من بيا تا تفاوت بهشت و جهنم را به تو نشان دهم.) مرد فرصت را از دست نداد و با فرشته همراه شد.وقتي به جهنم رسيدند،فرشته او را به تالار بزرگي برد كه ميزي بزرگ در وسط آن قرار داشت و روي ميز از انواع غذاهاي لذيذ،نوشابه هاي گوارا و شيرينيهاي خوشمزه انباشته بود؛اما در انتهاي تالار همه ناله مي كردند و مي گريستند. وقتي به انها نزديك شد دريافت كه همه آن افراد، زنجيري بر روي بازوان خود دارند كه مانع خم شدن دستهاي آنان است.در نتيجه آنان نمي توانند حتي لقمه اي در دهان خود بگذارند.
سپس فرشته مرد را به بهشت و به تالاري بزرگ برد كه در آنجا ميزي بزرگ با انواع غذاهاي مطبوع،نوشابه هاي رنگارنگ و شيريني قرار داشت.اما در اينجا،بر عكس جهنم همه مي خنديدند و اوقات خوشي را در كنار هم مي گذراندند.وقتي مرد به آنها نزديك شد و دقت كرد،دريافت كه آنها نيز همان قيد و زنجير را دارند و دستشان خم نمي شود تا بتوانند غذا در دهان خود بگذارند.اما تفاوت اينان در اين بود كه بهشتيها غذا را بر مي داشتند و در دهان يكديگر مي نهادند و به اين ترتيب، به كمك همديگر از خوردنيها و آشاميدنيهاي لذيذ بهره مي بردند.شايد اين تنها تفاوت بهشت و جهنم نباشد اما به راستي با دوري از ديگران،در لاك خود فرو رفتن و كاري براي كسي انجام ندادن چه جهنمي به وجود مي آيد. و با همكاري و كمك به ديگران و با سهيم بودن و مشاركت با آنان چه بهشتي مي توانيم بسازيم.